چگونه ابوترابی دل اسرا و دشمنان را فتح کرد؟

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، بیستمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت با عنوان رویداد ملی «آزادگان ایران»، روز ۷ شهریور ۱۴۰۴ در قزوین برگزار میشود و در این مراسم، تقریظ حضرت آیتالله العظمی خامنهای بر کتاب «پاسیاد پسر خاک» برای نخستینبار منتشر خواهد شد. (اینجا بخوانید)
در این راستا بیژن کیانی، آزاده و همبند حجتالاسلام سیدعلیاکبر ابوترابی در گفتوگویی صمیمی و پر از خاطرات، پرده از سالهایی برمیدارد که در اردوگاههای عراق گذشت. او روایتش را از ابتدای اسارت آغاز میکند؛ سال ۱۳۶۱، پس از یک عملیات والفجر مقدماتی، زمانی که به اسارت دشمن درآمد. سه سال از دوران اسارت خود را با ابوترابی در موصل یک گذراند؛ اردوگاهی که بیش از ۱۷۰۰ رزمنده ایرانی در آن زندانی بودند.
ورود ابوترابی به موصل؛ آغاز یک فصل تازه
کیانی میگوید: پیش از ورود ابوترابی، فضای زندان پر از تنش بود. جوانان پرشور بسیجی با روحیهای انقلابی حاضر نبودند کوچکترین انعطافی در برابر دشمن نشان دهند. درگیریهای مداوم، ضرب و شتمهای روزانه و تنش دائمی میان اسرا و مأموران بعثی، محیط اردوگاه را به صحنه نبردی خاموش تبدیل کرده بود. اما ابوترابی که پا به زندان گذاشت، نگاه تازهای آورد. او باور داشت که میتوان بدون چشمپوشی از اصول انقلابی، فضایی آرام ایجاد کرد تا اسرا بتوانند توان خود را صرف آموزش، رشد فکری و خدمت به یکدیگر کنند.
آرامش برای آموزش؛ از قرآن تا زبان انگلیسی
ابوترابی فرصت اردوگاه را به چشم نعمتی میدید. او میگفت: «اگر نتوانیم این روزها را مدیریت کنیم، نهتنها از دشمن شکست میخوریم، بلکه خودمان هم فرسوده میشویم.» بر همین اساس، با استفاده از کتابها و جزواتی که گاه به همت صلیب سرخ یا هلال احمر میرسید، کلاسهای مختلفی شکل گرفت. آموزش قرآن، نهجالبلاغه، زبان عربی و انگلیسی، و حتی مباحث فنی و فرهنگی به بخشی جداییناپذیر از زندگی روزانه اسرا تبدیل شد. بسیاری از آنان بعدها اعتراف کردند که همان روزهای سخت، دانشگاه واقعی زندگیشان بوده است.
نهضت خدمتگزاری؛ رسیدگی به مجروحان و سالخوردگان
یکی از برجستهترین ابتکارات ابوترابی، به گفته کیانی، «نهضت خدمت» بود. او همه را تشویق میکرد که داوطلبانه بخشی از وقت خود را صرف کمک به همبندان آسیبپذیر کنند؛ از مجروحان جنگی گرفته تا جانبازان و افراد سالخوردهای که نیازمند مراقبت بودند. این نگاه، فضای اردوگاه را به خانوادهای بزرگ بدل کرد؛ خانوادهای که در آن هر کس به سهم خود تلاش میکرد باری از دوش دیگری بردارد.
مدیریت تنش؛ اطاعت عاقلانه از مقررات
پیش از ابوترابی، بسیاری از اسرا هرگونه همکاری با مقررات زندان را بهمثابه سازش با دشمن میدانستند. اما او با منطق و آرامش توضیح داد که برخی قوانین – مادامی که به اصول عقیدتی و انقلابی آسیب نمیزنند – میتوانند به نفع اسرا تمام شوند. رعایت این مقررات، حساسیت بعثیها را کاهش میداد و بهانهای برای فشار بیشتر به دست آنان نمیداد. در نتیجه، فضا برای فعالیتهای فرهنگی و آموزشی گستردهتر میشد.
تغییر نگاه به صلیب سرخ
در ذهن بسیاری از اسرا، صلیب سرخ نهادی بیفایده و حتی همدست دشمن بود. اما ابوترابی نگاه دیگری داشت. او میگفت این نهاد اگر بیطرفیاش زیر سؤال برود، دیگر هیچ کشوری با آن همکاری نخواهد کرد؛ بنابراین باید از فرصت حضورشان نهایت بهره را برد. کیانی میگوید: بعد از مدتی، جلسات منظمی با نمایندگان صلیب سرخ شکل گرفت. ابوترابی با صبوری وضعیت اردوگاه را شرح میداد و همین باعث شد نگاه آنها هم نسبت به ما تغییر کند. تا جایی که اعتراف میکردند در هیچ اردوگاهی چنین روحیهای ندیدهاند.
ورزش در زندان؛ نشاط در دل سختی
یکی دیگر از ابتکارات ابوترابی، توجه ویژه به ورزش بود. او باور داشت جسمی سالم به تقویت روحیه و امید کمک میکند. مسابقات فوتبال، والیبال و بسکتبال در اردوگاه جریان داشت. حتی ورزشهای رزمی – با وجود ممنوعیت – به طور مخفیانه با مراقبت نگهبانان داخلی آموزش داده میشد. این فعالیتها زندان را از سکوت و رخوت به محیطی پرجنبوجوش و پرنشاط بدل کرد.
تأثیرگذاری فراتر از مرزها؛ از سرباز بعثی تا نماینده صلیب سرخ
ابوترابی فقط بر اسرا اثر نگذاشت؛ حتی مأموران عراقی و ناظران خارجی هم تحتتأثیر شخصیت او قرار گرفتند. کیانی خاطرهای نقل میکند: «یکی از روسای هیئت صلیب سرخ پس از مدتی آشنایی با ابوترابی میگفت: هر وقت به کلیسا میروم و تصویر مسیح را میبینم، به یاد او میافتم.» در اردوگاهی دیگر، سرباز بعثیای که در ابتدا شکنجهگر سرسختی بود، چنان تحتتأثیر رفتار انسانی ابوترابی قرار گرفت که درخواست کرد بهعنوان مراقب همراه او به زندان بعدی اعزام شود.
پدری برای همه؛ روزهایی بدون استراحت
کیانی میگوید: «از صبح که در زندان باز میشد تا عصر، همیشه جمعی دور او بودند. جوان، پیر، مذهبی یا غیرمذهبی؛ همه برای مشورت نزدش میآمدند. من خودم وقتی این صحنهها را میدیدم خسته میشدم، اما او با صبر و آرامش گوش میداد و راهنمایی میکرد. این توان فقط جسمی نبود؛ روح بزرگی میخواست.»
او به صحنهای اشاره میکند که بسیاری از اسرا بعدها از آن یاد کردند: ابوترابی برای دوخت لباس یک بسیجی جوان، نیمهشبها خودش خیاطی میکرد. کسی باور نمیکرد مردی با آن جایگاه و احترام، چنین فروتنانه به کارهای ساده و بینامونشان بپردازد.
نگاه بلند؛ تغییر به جای تنبیه
یکی از ویژگیهای بارز ابوترابی، باور عمیق به تغییر انسانها بود. او میگفت: «هیچکس ذاتاً بد نیست؛ شرایط، ضعفهای تربیتی یا نیازهای برآوردهنشده او را به خطا میکشاند.» حتی درباره جاسوسانی که در میان اسرا بودند، توصیه میکرد پیش از تنبیه به آنها نزدیک شوید و ریشه مشکلشان را بیابید. به اعتقاد او، تنبیه باید آخرین راه باشد، نه اولین واکنش.
میراث ماندگار ابوترابی؛ درسی برای امروز
اکنون سالها از آن روزها گذشته است. بسیاری از اسرا آزاد شدهاند، برخی همچنان آثار جسمی و روحی اسارت را با خود دارند و ابوترابی نیز سالهاست به یاران شهیدش پیوسته است. اما به گفته بیژن کیانی، میراث او همچنان زنده است. آنچه ابوترابی در اردوگاهها بنا کرد، تنها یک شیوه مدیریت بحران نبود؛ بلکه الگویی انسانی و الهی برای زیستن در سختترین شرایط بود.
او نشان داد که حتی در دل زندان دشمن، میتوان مدرسهای از اخلاق، خدمت، آموزش و امید بنا کرد. نگاهی که مرز میان دوست و دشمن را درهم میشکند و حتی دلهای سختترین مأموران را نرم میکند.
بیژن کیانی که اکنون بازنشسته سپاه و مشغول تدریس در دانشگاه است، در پایان سخنانش با لحنی آرام میگوید: «ما هرچه داریم از آن روزها و از مردانی مثل سید آزادگان است. او برای ما فقط یک همبند نبود؛ پدری بود که راه درست زیستن را در سختترین شرایط نشانمان داد.»
مصاحبه های پیشین خبرگزاری آنا را اینجا و اینجا بخوانید)
انتهای پیام/